یکشنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۸

آیا چپ‌دست‌ها باهوش‌ترند؟


روانشناسان در مورد مفاهیم مبهمی مانند خلاقیت و هوش اختلاف نظر دارند و هر نظری در مورد همبستگی میان این صفات و چپ‌دستی به درک بهتر خود این مفاهیم وابسته خواهد بود. بنابراین در مورد هر اظهار نظری در مورد باهوش‌بودن چپ‌دست‌ها كه 10 درصد جمعیت جهان را تشكيل مي دهند با ترديد مواجه مي‌شود. اما چند تحقیق جدی رابطه‌هاي جالبی را میان دست غالب و مهارت‌های شناختی نشان داده‌است. به نظر می‌رسد که راست‌دست‌ها ممکن است در تحصیلات دانشگاهی اندکی موفق‌تر از چپ‌دست‌ها باشند.همچنین پژوهش‌ها نشان می‌دهند که چپ‌دست‌ها به میزان بیشتری دچار ناتوانی‌های خواندن یا دیس‌لکسیا هستند. در مقابل چپ‌دست‌ها در وظایفی که نیازمند تجسم ذهنی اشیاست مسلط‌ترند و شاید به همین دلیل باشد که شطرنج‌بازان چپ‌دست نسبت بالاتری دارند.

چهارشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۸۸

دور انداختن

گاهي دور انداختن چيزهاي زايد خيلي مفيده، جا براي چيزهاي جديد و يا بدربخور باز مي شه! گاهي آدم حس دِين مي كنه اما اين هم نبايد مانع بشه. دور انداختن چيزهاي كهنه و بد بخصوص خاطرات بد از همه چيز مهمتره! وقتي وابستگيت رو مي بُري تازه انگار چشمات باز مي شه و دوباره شروع به ديدن مي كني، هر چقدر هم كه فكر كني به اون فرد وابسته اي يا بهش احتياج داري يا ازش چيز ياد گرفتي اما وقتي بياد آوري خلطرات مربوط به اون آدم رو غمگين مي كنه ، بايد فراموش كرد، بايد خاطرات رو بدور انداخت تا جا براي خاطرات جديد و تازه باز بشه! خيلي هم سخت نيست!

جمعه، مرداد ۲۳، ۱۳۸۸

ماشين جلويي

تا حالا دقت كردين كه تو مسير حالا خيابون يا اتوبان شما نمي تونين تندتر از ماشين جلويي حركت كنيد؟
هر چقدر هم كه ماشين جلويي كند بره باز شما نمي تونين تند تر از اون برين مگه به شما راه بده كه ازش سبقت بگيرين.
خيلي از چيزا تو زندگي عين ماشين جلويين، مهم نيست كه شما چه ظرفيتي دارين، فرمون هيدروليك، ترمز اِي بي اِس، بدنه سبك، اِيربگ، دست فرمون عالي، شيشه تميز، قدرت بينايي خوب، لاستيكهاي نو و خوب،اعصاب راحت، جلوبندي عالي، چرخهاي بالانس، صندلي خوب و راحت،تمركز، كابين راحت با تهويه مطبوع، موتور شسته شده و تميز(كه صداش عاليه)، رنگ متاليك بدنه خلاصش يه بي اِم دبليو 2009 هم كه باشي اما تو مسير يه بانده زندگي وقتي ماشين جلويي با يه سرعتي ميره تو ازش نمي توني جلو بزني مي خواد اون يه ژيان باشه يا يه ماشين حسابي ديگه فرقي نمي كنه مهم اينه كه تو ازش جلو نمي توني بزني!
خيلي چيزا عين اون ژيانه كه گفتم عمل مي كنن، مثل .... خودتون جاهاي خالي رو پر كنين
تنها مي توني ماشين خودت رو بهتر كني، يعني خودت رو اما تا وقتي كه ژيان روبروته تا ابد هر چي مي خواي باش تو ازش جلو نخواهي زد. يعني از مشكلات خلاص نخواهي شد و گير افتادي حسابي!

دوشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۸۸

جاده زندگي



ستاره


شنيدين مي گن يه ستاره هم تو هفت آسمون نداره. اين يعني كه طرف خيلي شانس همراهش نبوده و از مال دنيا چيزي نداره و پشت و پناهي هم نداره. من براي اينكه ستارم رو پيدا كنم مجبور شدم كلي مطالعات نجومي انجام بدم و كلي چيز ياد بگيرم و هنوزم در جستجوي ستارم هستم تو كل هفت آسمون. كلا~ سعي مي كنم + فكر كنم من مي تونم اونو تو اين چند هزار مليارد (شايدم بيشتر) ستاره پيداش كنم.
;)

2

هميشه در كنار هم تا ابد!
forever together





حباب


احساس آدمها دقيقاً عين يه حباب آب ظريف و حساسِ اما مثل حباب هم زودگزر و فاني!
در عين حال خيلي قشنگ!

Emotions and feelings are just like boble beatiful and fine at same time but short living !
even they are nice

یکشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۸۸

حلال مشكلات - البته نه به تنهايي بلكه همراه با درايت


يک پيرمرد بازنشسته، خانه جديدي در نزديکي يک دبيرستان خريد. يکي دو هفته اول همه چيز به خوبي و در آرامش پيش مي رفت تا اين که مدرسه ها باز شد. در اولين روز مدرسه، پس از تعطيلي کلاسها سه تا پسربچه در خيابان راه افتادند و در حالي که بلند بلند با هم حرف مي زدند، هر چيزي که در خيابان افتاده بود را شوت مي کردند و سروصداى عجيبي راه انداختند. اين کار هر روز تکرار مي شد و آسايش پيرمرد کاملاً مختل شده بود. اين بود که تصميم گرفت کاري بکند.
روز بعد که مدرسه تعطيل شد، دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا کرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خيلي بامزه هستيد و من از اين که مي بينم شما اينقدر نشاط جواني داريد خيلي خوشحالم. منهم که به سن شما بودم همين کار را مي کردم. حالا مي خواهم لطفي در حق من بکنيد. من روزي 1000 تومن به هر کدام از شما مي دهم که بيائيد اينجا و همين کارها را بکنيد.»
بچه ها خوشحال شدند و به کارشان ادامه دادند. تا آن که چند روز بعد، پيرمرد دوباره به سراغشان آمد و گفت: ببينيد بچه ها متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگي من اشتباه شده و من نمي تونم روزي 100 تومن بيشتر بهتون بدم. از نظر شما اشکالي نداره؟
بچه ها گفتند: «100 تومن؟ اگه فکر مي کني ما به خاطر روزي فقط 100 تومن حاضريم اينهمه بطري نوشابه و چيزهاي ديگه رو شوت کنيم، کورخوندي. ما نيستيم.» و از آن پس پيرمرد با آرامش در خانه جديدش به زندگي ادامه داد

شنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۸