شنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۸

حسد

گاهي ته چشم بعضي از آدما مي توني به وضوح حسد رو ببيني! خيلي چيز خاص و كميابي نيست ولي خيلي چندش آورِ. گاهي وقتي دزدكي نگاهشون رو كه يه جايي بين زمين و تو رو نگاه مي كنن و با سرعت نگاه خشمالودشون رو مي دزدن مي شه اون برق و سرخي حسد رو ديد! شايد چندين صدم ثانيه هم نباشه اما هست.
به موقعيتت حسودي مي كنن! به ظاهرت! به داشته ها و حتي نداشته هات! چون ممكنه بهتر از داشته اونها رو در آينده بدست بياري! حالا!
فقط الان رو مي بينن، اون سختي كه ازش گذشتي شايد بهتره بگم، دالان آتشي كه با مشقت و پرداخت بهاش ازش عبور كردي رو نمي بينن. كه اگه يه ذره دقت مي كردن نشانه هاش خيلي واضحن! من كه مي بينم. اونو نمي خوان اما نتيجه رو مي خوان اونم مجاني!
حسودها تنبل هم هستن به نظرم! چون اگه تنبل نبودن مي گفتن خوب من هم به دست ميارم! ميرم دنبالش مي شه!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر